ادبیات ایران و جهان



اورسولا گفت:ما از اینجا نمیرویم, همینجا می مانیم, چون در اینجا صاحب فرزند شده ایم.
خوزه گفت:اما هنوز مُرده ای در اینجا نداریم, وقتی کسی مُرده ای زیرخاک ندارد, با آن خاک تعلق ندارد.
اورسولا با لحنی آرام و مصمم گفت:اگر قرار باشد من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند,خواهم مُرد.


***

خوزه آرکاديو بوئنديا از آئورلينا پرسيد:
-امروز چه روزيست؟
آئورلينا پاسخ داد:
-سه شنبه
خوزه آرکاديو بوئنديا گفت:
-خودم هم همين فکر را ميکردم ، ولي نميدانم چرا ناگهان پي بردم که امروز هم مثل ديروز دوشنبه است. به آسمان نگاه کن ! به ديوارها نگاه کن ! به گل هاي بگونيا نگاه کن ! به هر جا که مي خواهي نگاه کن ! انگار امروز هم دو شنبه است!

.......
فرداي آن روز يعني روز چهار شنبه خوزه آرکاديو بوئنديا باز هم نزد آئورلينا رفت و گفت:
-چه بدبختي بزرگي ! به هوا نگاه کن ! به نور خورشيد نگاه کن ! همه چيز شبيه ديروز و پريروز است ! انگار امروز هم دوشنبه است!


***


گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد و هر بهاری که می گذرد ؛ دیگر بر نمی گردد و حتی شدیدترین و دیوانه کننده ترین عشقها نیز حقیقتی ناپایدارند. .



صد سال تنهایی
گابریل گارسیا مارکز

No comments: